انقدر نسبت به هم بی اعتماد شدیم که وقتی امروز خانومی به من گفت :" من رو تا سر خیابون می رسونی؟" با تردید بهش نگاه کردم و با اکراه گفتم:" خواهش می کنم ، بفرمایید ."
تقصیر ما نیست !! این دنیای ماست که ما رو وادار می کنه خیلی راحت به همدیگه اعتماد نکنیم ...
با بی اعتمادی باهم حرف می زنیم ....
با بی اعتمادی به هم نگاه می کنیم ! ...
اما امروز حتی به فرشتگان هم اعتماد نمی کنیم!!!
نسل های بعد چه کار خواهند کرد؟ شاید به خانواده ی خودشون هم اعتماد نکنن ...
شک می کنم .....
به آدمک شک می کنم .....
به خبرای قاصدک شک می کنم ....
.....
من قاصدک رو دستگیر کردم!! عکسشم تو وبلاگمه! بهم اعتماد کنین!!!
حالا چرا میزنی ...خب اگه تحمل نداری انتقاد بشنفی ..باشه..بفرما : به به چه وبلاگی به به من هیچ جای دنیا اینطور وبلاگی رو ندیدم ..به به ..چطور بود خوشت اومد
بحث انتقادپذیر بودن یا نبودن نیست ...
دوستانه هم میشه از دیگران انتقاد کرد جوری که بهشون توهینی نشه ...
این طور نیست؟؟