سبز همیشه سبز است!


این شور و هیجان رو دوست دارم.

این همه تلاش برای رسیدن به هدف رو دوست دارم.

 این همه فریاد برای چیزی که خواهانش هستیم رو دوست دارم.

این همه شعار، این همه شعر ، این همه کلمات پر معنی برای بیان اندیشه مان رو دوست دارم.

 

حتی اگر تو بگی که همه اینها یک بازی سیاسی ست.

اما من همه اینها رو دوست دارم چون حس می کنم که مدتی است زندگی در ایران جریان پیدا کرده …. چون دیگه مردم چیزی رو سانسور نمی کنند. حرفی رو که دوست دارند می زنند فارغ از اینکه به مذاق کسی خوش بیاید یا نه!
چون بیشتر مردم به خودشان نزدیک تر شده اند … چه کسانی که برای منافع شخصی به کاندیدایی رای می دهند و چه کسانی که برای آرامش وجدان این کار را می کنند!

دیروز که در خیابان ولی عصر بودم وقتی به این موج ( چه موج موافق و چه موج مخالف) نگاه می کردم به یاد تحصن های دانشگاه افتادم!

به یاد آوردم آن زمان فکر می کردیم چه شجاعانه ایستاده ایم!

 چه شجاعانه شعار میدهیم!
 چه شجاعانه حرف خود را می زنیم!
 چه شجاعانه خواستار آمدن رئیس دانشگاه بودیم برای توضیح آن همه مشکل!

.

.

.

.

و بعد از آن هم به یاد آوردم بچه هایی را که به کمیته ی انضباطی کشانده شدند، تعلیق خوردند، تحقیر شدند و در آخر هم رفتند!

اما مطمئنم اگر این بچه ها ساکت می ماندند و در تحصن شرکت نمی کردند، هیچ وقت از خودشان احساس رضایت هم نمی کردند!

حتی اگر تو بگی که همه ی اینها بازی سیاسی ست، من می گویم سبز همیشه سبز است!

!

                        

  

گاهی ورود به منطقه ممنوعه چه لذتی داره!  

 

حتی اگر حاکم آن دیکتاتور باشه!