دیدن بچه ها خیلی لذت بخش بود ٬ دیدن دوباره ی دانشگاه٬ و دوباره همون واحدهای الافی توی پارک فنی ... فنی کمتر از قبل به دانشکده شبیه بود ! .... چقدر حس بهتری داشتم که بچه های ورودی خودمون نبودند ٬ همشون سر وته یک قماشن ٬ خاله زنک و حرف در بیار ....
مدت کمی اونجا بودم ٬ با این وجود تونستیم با بچه ها بریم بیرون ... شب آخر هم که بد آوردیم و گشت ارشاد یکی از دختر ها رو گرفت !!
از مزاحمین شکر خدا خبری نبود هر چند که میشد آثاری ازشون توی دانشگاه پیدا کرد ! از اون کسی هم که فکر می کردم دانشگاه باشه خبری نبود٬ شاید سرش گرم ..... بود !!!
برای یادآوری خاطرات سفر خوبی بود .
انشالله اونیم که میخوای ببینی رو میبینی
تو راه را بر من بسته
من راه را بر تو بسته
امید رهایی نیست
وقتی همه دیواریم
معرکس پسر معرکه
حتما یه سریم به من بزن
حس فوق العاده ای این مرور کردن خاطرات...